دوستان معذرت میخوام ...
پیام قبلی رو الان چقدر خوب می تونم ادامه بدم....
دیروز رفتیم تشییع جنازه آقا سید مصطفی ( بسیجی جانباز ... دکتر مخلص ... خادم الحسین )
نمیخوام از دل سوختم از رفتن اون بنده خدا بگم . یقین دارم جاش خیلی خوبه ..
چون پریشب یه بنده خدا خوابشو دیده بود که میگفت نگران من نباشید من پیش زین الدینم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
هییییییییییییییی ... خوشا به حالت آقا سید ....
می خوام چیزای دیگه براتون بگم از این دل آشفتم.........
دیروز کنار غسال خونه که بودم همش داشتم به این فکر میکردم یه روزم منو میذارن رو برانکارد و می برن برا دفن .
ولی چقدر سخته خداااااااااااااااااااااااااااا
یه لحظه فکزشو بکنید !!!!!!!!!! آدم مگه چند بار می خواد بره پیش خدا که اون یه بارم مرگ باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر چی فکرشو میکنم می بینم به جز لباس شهادت نمی تونم جلوی الله ظاهر شم
هر کدوم از این مرده هارو که می آوردن همه بلند میگفتن لا اله الّا الله .... محمّد رسول الله ... علیّ ولیّ الله ....
انقدر جوش سنگین بود که یه لحضه دیگه نتونستم بمونم .
پا شدم تنهایی رفتم گلزار شهدا ...
یه ربع باید راه می رفتم تا برسم .
واقعا تو قطعه های شهدا آدم احساس سبکی میکنه.یه لحظه به دورو برم نگاه کردم .چه صحنه ای بود. همه شون داشتن بهم نگاه می کردن . از خودم خجالت می کشیدم
آخه جوجه تو رو چه به گلزار شهدا .... اونم تنهایی !!!!!!!!!!!!!!!!
جاتون خالی مستقیم رفتم قطعه بیست و هفت پیش حاجیم ( شهید محمّد همت )
کلی باهاش دردو دل کردم ......
خدایی چه حالی داد ...
آدم تنهای تنها بیاد کنار شهدا بلند بلند گریه کنه . اون لحظه شهدا دارن نگات میکنن . تو اونارو نمی بینی .همین که میدوتی الان به جز خدا یه عالمه شهید دورتن حس می کنی تو بهشتی .دیگه از خدا چیزی نمی خوای اون لحظه به جز شهادت ...
به این فکر میکنم وقتی من برم چی دارم به خدا بگم ؟ بگم خدا چی برات آوردم ؟
ولی اگه شهید شم می گم خدا جونمو برات آوردم...
حالا می فهمم معنی حرف شهید زین الدین چیه..
انشاالله خدا به هر کی عاشق و لایق شهادت نصیبش کنه
انشاالله سربازی آقا امام زمان(عج)
یا علی
کلمات کلیدی :