• وبلاگ : پوتين خاكي
  • يادداشت : خاطره يه دوست
  • نظرات : 5 خصوصي ، 21 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + مهرانه جندقي 

    سلام زهرا جان(سيد)

    خوبي؟ببخشيد ديروز رنگ زدي بهم شرايطم واسه صحبت كردن مناسب نبود.

    خب عزيزم تو هم بچه دار شو انصراف بده ما رو خلاص كن.

    .آخ..اصلا يادم نبود..مجردي هنوز!!تحت تاثير دوستت قرار نگيريا

    .

    با اينكه دنيا حبابه دلم برات تنگ شده.

    سلام ه.ح.م.ف/ا.ق.ق.غ.م.ب.م.است
    عجب
    عجب داستاني شد!

    سلام

    خاطره ي خوبي بودبه خصوص دشمني با يه همكار به خاطر جانبازي اما يه كم طولاني بود.

    اين باعث مخاطب گريزي ميشه.

    موفق باشي.

    واقعا جديد بود.

    اين قافله عمر عجب مي گذرد!!!

    + گم نام 

    سلام سيد

    از اونجايي كه دفه اول بود وبلاگتو ديدم برام هيجان انگيز بود آخه ميدوني كه من اساسا اين كاره نيستم مرام بذار به منم ياد بده

    دوست دارم فردا هم كه هم ديگرو ميبينيم
    پاسخ

    سلام دوس جونم. خوبي؟ باشه بيا پيشم بت ياد ميدم . منم دوست دارم .انشاءالله . دعاااا .يا علي ع
    + آنشرلي 
    خب حالا از اين قضيه نتيجه بگير احساساتي عمل نكن. درست كه تموم شد شوهر كن. بعد قبل از اين كه مامان بشي ارشدت رو بگير. بچه ات كه از آب و گل در اومد برو سر كار.
    پاسخ

    چشم
     <      1   2